سلام بر حقوق بشر

بعد از ظهر چند روز پیش در ایستگاه مترو کرج بعد از یک مشاجره کوتاه بین دو نفر صدای شلیک یک گلوله نظر همه را متوجه خود کرد . کمی آن طرف تر جوانی 21 ساله غرق در خون نقش بر زمین شده بود و دیگر تکان نمی خورد . مردی که به وی شلیک کرده بود ...

 

بله درست است ! حتماً شما هم این موضوع را شنیده اید . یک جوان به ضرب شلیک گلوله یک مرد در متروی کرج از پا درآمد. به گفته شاهدان عینی گلوله از فاصله 1 متری از پشت سر به سر جوان اثابت کرد و سمت راست صورت وی را متلاشی ساخت . می گویند جسد در ایستگاه مترو تا رسیدن قاضی دادگستری حدود 2 ساعت روی زمین افتاده بوده است .

 و اما ضارب :

کسانی که در آن محل حضور داشته اند می گویند مردی تقریباً  45 – 40 ساله با کت شلوار بود و مقداری پرونده هم در دست داشت . ایشان بعد از پا در آوردن این جوان به سمت نگهبانی مترو می رود و گویا در ابتدا ماموران مترو وی را بازداشت میکنند ولی همه چیز با نشان دادن یک کارت شناسایی خاتمه می یابد و ماموران بیشتر به ان فکر م کنند که در صحبت با ایشان کمال ادب و احترام را رعایت کنند  . ماموران نیروی انتظامی این بار به سرعت خود را به سرعت به محل رساندند و با احترام بدون اینکه حتی اسلحه وی را از او بگیرند او را سوار خودرو کردند .

اخبار را از روزنامه ها و تلویزیون دنبال میکردم . درتلویزیون خبر کوچکی از این موضوع مطرح شد و عزیزان اخبار گو به همان خبر های حوادث تکراری قناعت کردند ! چرا ؟ آیا جان یک انسان اینقدر برای آقایان بی ارزش شده است یا جان یک ایرانی اینقدر بی ارزش است که لازم نیست چند دقیقه ای در مورد آنچه رخ داده است در تلویزیون صحبت شود . تازه جالب اینجا گفتند جوانی بر اثر شلیک هوایی یا ما مور از ژا در آمد.

عزیزان ما در روزنامه ها هم از ترس بسته شدن روزنامه هایشان با بسم ا.. و صلوات چند جمله ای در مورد این موضوع نوشتند اما من هر چه خواندم چیزی نفهمیدم . روزنامه ها هر کدام به به گونه ای این مطلب را بیان کرده بودند که گویی هر کدام در یک کشور رخ داده است . اما بالا خره هیچکدام مشخص نکرده بودند این آقای محترم چه کسی است .

 

می گویند روز بعد از ماجرا مادری در اطراف ایستگاه مترو به دنبال جوان خود می گشته است و می گفته که پسرم دیروز برای خرید داروی من ار خانه خارج شده است و تا کنون باز نگشته . آنهایی که از ماجرای دیروز اطلاع داشته اند موضوع را به آن مادر بیچاره می گویند و بیچاره مادر ...

 در اخباری که به گوش مردم رسیده است به این موضوع ها اشاره زیادی شده است :

1-       این جوان برای ناموس مردم مزاحمت ایجاد کرده

2-       این جوان بعد ار تعقیب و گریز از دست مامور گشته شده است .

3-       این جوان چاقو همراه خود داشته است

4-       این جوان از خلاف کارهای سابقه دار بوده است

5-       این جوان با مامور نیروی انتظامی درگیر شده است

6-       این جوان ...

 

اما خب شما چه فکر می کنید :

فرض می کنیم که این جوان مزاحم ناموس مردم شده باشد . از شما می پرسم ! کدام ناموس ؟ همان ناموس هایی که در خیابانها خود فروشی می کنند ، پاچه های شلوارشان را تا زانو بالا می زنند ، دکمه های لباسهایشان را باز می گذارند ، کوتاهترین لباس بازار را بر تن می کنند ، بلند بلند می خندند و هرزگی می کنند ، آنقدر خود را آرایش می کنند که حتی مادرشان هم دیگر آنها را نمی شناسد و ...

آیا منظور از ناموس این است ؟

چند وقت پیش از همین تلویزویون شنیدید که در محمد آباد کرج عده ای از جوانان ولگرد که گفته می شود حالت عادی هم نداشته اند به مردم یورش برده و آنها را کتک می زنند در این میان چشم یک جوان را با یک شیشه نوشابه شکسته کور می کنند . مردم که وحشت کرده بودند با پلیس 110 تما می گیرند ؛ خیلی جالب است آقایان پلیس می فرمایند که فعلاً خودرو برای اعزام به محل نداریم تمام خودرو ها داخل شهر هستند . بعد از 2 ساعت که مردم خوب کتک خوردند ، چشمشان کور شد و .. بالاخره سرو کله 110 پیدا شد . کی بود ؟ چی بود ؟ کجا بود ؟ کجا رفت ؟ ....

من مانده ام در این که اینها با این ماشینهای بنز مدل بالا در شهر چه کار می کنند ؟ مسافر کشی یا .... مگر این نیست که هر خودرو اگر از محل استقرار خود خارج میشود باید فقط در منطقه استحفاظی خود گشت بزند تا در مواقع اینچنینی سریع خود را به محل برساند .

حالا در یک چنین مکانی مامور بخاطر حفظ ناموس یک جوان را از پشت با تیر می زند و موضوع خاتمه یافته اعلام می شود . چرا ؟ فرض را بر این بگذارید که تمام اتهام های فوق درست بوده باشد . آیا باید  از فاصله 1 متری از پشت با تفنگ به سرش شلیک کرد ؟ اگر در کشور های غربی کوچکترین و کوچکترین نقض حقوق بشری رخ دهد تمام بلند گوهای مملکت آن را فریاد می زنند اما در چند قدمی خانه هایمان جوانی از پا در می آید و کوچکترین صدایی در نمی آید . حتی مشخص نمی شود که چه کسی او را کشته است . یکی می گوید اطلاعاتی بوده آن روزنامه می نویسد مامور انتظامی بوده و آن یکی می گوید فلان بوده  و... این شد حرف ؟ جالب اینجاست که هیچ یک از این سازمانها حاظر به قبول این موضوع نیستند و همه می گویند : نه آقا از برادران ما نبوده .

برای ما که در دنیا ادعای بهترین ها را داریم یک مقداری بد است . البته نه خیلی فقط به اندازه جان یک جوان همین .

 

وسلام

 

تا مطلب بعدی علی یارتون ...

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.kashkool.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد