فصل تازه ...

دفتر قدیمی خاطرات ذهنم  را کنار می گذارم ، دفتری که تمام صفحه ات آن پر بود از نام زیبای تو ، پر بود از تو را خواستن و آرزوی با تو بود ... و حالا که با من هستی ، حالا که تو را در کنارم احساس می کنم ، دفتر جدیدی را در ذهنم باز می کنم تا فصل جدیدی را شروع کنم ...

ابتدا یک به نام خدا می نویسم ، نام تو را در دلم زمزمه می کنم وحالا اولین جمله ام در این دفتر جدید :

" هرگز از پیشم نرو نازنینم  ... "

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سیامک یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.parsiyan.blogsky.com

عاشقانه های زندگیت هماره پایدار
شاد باش و ایرانی

شمیلا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:45 ب.ظ http://khalvatgah-yek-ashegh.blogsky.com

سلام ممنون از نظرت
امیدوارم همینطور که نوشتی باشه و همه عشق ها پایدار باشه

مریم یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:12 ب.ظ http://eghlima.blogsky

پسر خوبی باش و عجله نکن.خیلی وقت برده وخیلی گذشته که از ذهنم پاکش کردم.پس برای دوباره احیا کردنش احتیاج به زمان دارم.

عاشق نامرئی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:21 ب.ظ http://ahoo25.blogsky.com/

سلام
مرسی ازاینکه سر زدی
بازم از این کارا بکن

تنها دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:20 ق.ظ http://tanhaydonya.blogfa.com

سلام .
عالی بود . موففق باشی .
بابای .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد