امشب در آسمان زیبای چشمانت دیگر ستاره ای نبود تا به آن خیره شوم . ناراحتی ات را از نبود خنده های همیشگی ات درک کردم ، دیگر نوای خنده های زیبایت روحم را نوازش نمی داد . در لابلای نگاه های تو چیزی جز اندوه و گرفتگی ندیدم ، امشب چشمانت برق و روشنی همیشگی اش را نداشت .
اسیر کدامین غم و ناراحتی هستی ؟ نمی دانم ...
اما بدان ... !
غم و اندوه تو را با جان و دل می خرم تا باز هم چشمک زدن ستاره ام را در چشمانت نظاره کنم . غم هایت را به من بده تا باز هم از لبخند زیبایت لبریز از عشق شوم ...
salam eyval weblog et bahale be manam sar bezan khoshhal misham bye
موفق باشی
به منهم سری بزن
سلام .
خیلی ممنونم که به من سر زدین .
واقعا خوشحالم کردین .
وبلاگ زیبا خواندنی دارین
امیدوارم همیشه موفق باشین .
ارادتمند: ثریا
احسان سلام
از حس زیبایی که تو نشته ت بود خیلی لذت بردم. نمی دونم دلیلش چیه وقتی آدم دوست داره تمام چیزاشو بده به یکی بدون هیچ چشمداشتی یا بدون هیچ انتظاری حتی بدون اینکه توقع داشته باشه تا اون بفهمه که کار کی بوده