فصل تازه ...

دفتر قدیمی خاطرات ذهنم  را کنار می گذارم ، دفتری که تمام صفحه ات آن پر بود از نام زیبای تو ، پر بود از تو را خواستن و آرزوی با تو بود ... و حالا که با من هستی ، حالا که تو را در کنارم احساس می کنم ، دفتر جدیدی را در ذهنم باز می کنم تا فصل جدیدی را شروع کنم ...

ابتدا یک به نام خدا می نویسم ، نام تو را در دلم زمزمه می کنم وحالا اولین جمله ام در این دفتر جدید :

" هرگز از پیشم نرو نازنینم  ... "