گلایه

چرا مردم اینطوری هستند ؟ چند وقتی بود که پست های عاشقانه در این وبلاگ قرار میدادم ، که همه اونها واقعی بودند و هیچکدام ساخته ذهن نبود اما امروز فهمیدم چقدر حرف پشت سرم درست شده و چه فکر و خیال هایی در مورد من می کنند . عجیبه ! تا کی این مردم می خواهند با دخالت تو کار دیگران اونها رو از هدف و عشقشون فاصله بدهند . اینکه این حرفها رو چه کسی برایم در آورده و اینکه آیا این حرفها درست است یا نه اصلاً برایم اهمیتی ندارد ، چیزی که مهم است این است که اینجا جایی برای نوشتن است ، نوشتن آنچه که در دنیای خود قادر به بیان آن به طرف مقابل نیستی ، نوشتن آنچه که باید گفته میشده و لی کسی آن را به زبان نیاورده است .

اما حیف ! می خواستم کل سرگذشتم را اینجا برای همو نوعانم بنویسم تا بخوانند ولی نشد ، نگذاشتند . تصمیم گرفتم که دیگر در این وبلاگ مطلب ننویسم و یک وبلاگ جدید بسازم و آدرس آن را به بعضی ها ندهم ، اما زمانی که موضوع را با دوستانم مطرح کردند در جواب گفتند : در اولین صفحه مرور گر ما وبلاگ تو قرار دارد ! این شد که نظرم عوض شد و بخاطر دوستانم هم که شده ادامه میدم .

سختیهای زندگی پشت انسان را خم می کند و حال در این میان این قوم خود بین پوچ گرا جز سنگ زدن به شیشه رویاها کار دیگری بلد نیست .

به شما هموطن آریایی برادرانه می گویم : بشنوید ولی بازگو نکنید ، ببینید ولی شرح ندهید ، فکر کنید ولی در رویاها فرو نروید . به امید روزی که این مردم ظرفیت شنیدن ناگفته ها را پیدا کنند . انشا ا...

تقدیم به آریایی ها :