شرمندگی ...

چند وقتی هست که فکرم خیلی مشغوله . دلشوره اینکه چطوری باید به بعضی چیزها برسم لحظه هام رو خراب می کنه . ترس از اینکه یه روزی شرمنده کسی بشم ، کسی که حالا تصمیم گرفته منتظر من بمونه ! خدا اون روز رو نیاره که مجبور بشم سرم رو پایین بندازم . این روز ها انگار همه چیز دست به دست هم داده تا من مدام با مشکلات دست و پنجه نرم کنم .

این وسط یه چیزی دلم رو گرم میکنه ، حالا دیگه این وسط یه نفر دیگه هم هست که داره دعا میکنه تا مشکلاتمون زودتر حل بشه .

 

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام احسان جان
خیلی خوب است که آدم یکی رو داشته باشه
به آین فکر نکن که نمیشه به
این فکر کن که چه طوری میتونی ازش نگهداری کنی؟
راستی تو این چند روز چرا مطلب ننوشتی؟

رضا پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:35 ب.ظ

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش . شاید دیگه هیچ کسی رو مثل اون دوست نداشته باشی . و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن . چون شایدهیچ وقت هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد